داستان مهاجرت امروزه یکی از داستان های بسیار شایع شده و حداقل ذهن یک سوم جامعه را به خود مشغول کرده است که آیا ما برویم یا نه؟چیکار کنیم و در این میان خیلی از افراد هم مهاجرت کردند.مخصوصا از زمانی که اوضاع اقتصادی اندکی متشنج شده است خیلی از افراد احساس ناامنی کردند و مهاجرت کردند.
یکی از مسائل مهم در مهاجرت این است که ابعاد مهاجرت را چقدر می شناسیم؟
بارها این مسئله شنیده شده است که افراد در کوتاه مدت تصمیم به مهاجرت گرفته اند اما بعد که رفته اند پشیمان شده اند.متاسفانه تعداد این افراد اصلا کم نیست که بدون تحقیق و اطلاعات به امید شغل خاصی،رشته یا هدف خاصی به کشور دیگری می روند و هیچ اتفاقی برای آن ها نمی افتد و به دنبال آن ،در آن کشور دچار اختلالات زیادی می شوند.افرادی که مهاجرت می کنند همیشه خیلی در معرض دچار شدن به اختلالات روانی هستند.یعنی اگر شما یک پایه برای اختلال روانی داشته باشید،اگر روی خودتان کار نکنید و کمک نگیرید احتمال اینکه دچار اختلال روانی مثل افسردگی، وسواس، افرادی که حالت اسکیزوئید پیدا می کنند و درخود فرو می روند،فوبیای اجتماعی به علت بلد نبودن زبان آن کشور و طرد شدگی بالا می رود.البته گفتن این ها برای ترساندن افراد از مهاجرت نیست بلکه برای آشنایی افراد با ابعاد مختلف مهاجرت است.شاید همه ی شما شنیده باشید که می گویند”مهاجرت آدم خودش را دارد”.این گفته خیلی بی پایه و بی ربط نیست.مهاجرت نسخه ای برای همه ی آدم ها نمی تواند باشد.آدم های متفاوتی مهاجرت می کنند وآسیب های متفاوتی و حتی غیرقابل جبرانی می بینند.البته همین طور که تعداد افرادی که مهاجرت می کنند و شکست می خورند و دچار مشکل می شوند کم نیست،تعداد افرادی که مهاجرت کرده و توانسته اند که به اهدافشان برسند هم کم نیست.آدم های بسیاری هستند که مهاجرت کرده و موفق شده اند اما به شرط آن است که مهاجرت با شناخت کافی از ابعاد آن و توانایی و شخصیت خودمان صورت پذیرد.
چجوری حواسم باشد که در مهاجرتم آسیب نبینم؟
همیشه می گویند که پیشگیری بهتر از درمان است و به همین علت ما اول قسمت آسیب را توضیح می دهیم که چه کنم در مهاجرت آسیب نبینم؟
اول اینکه باید راجع به کشوری که می خواهیم برویم از آب و هوای آن جا گرفته تافرهنگ آن منطقه تحقیق کنیم.با ساختار کشور آشنا شویم و بدانیم که چه شکلی است.
دوم این که چقدر به منابع انسانی در آن کشورها داریم یعنی چقدر دوست و آشنا در آن جا می شناسیم.هر جقدر در یک کشور دوستان و بستگان خوبی داشته باشید به شما بسیار کمک خواهد کرد.
سوم این که ما چه توانمندی هایی داریم.این که من زبان انگلیسی ام خوب است نمی تواند معیارخوبی برای ارزیابی توانمندی های ما باشد.ما هرچقدر هم به زبان آن کشور آشنا بشیم هم چنان ما را به سطح مردم عادی آن کشور می رساند.ما باید ابتدا توانمندی های خودمان را بررسی کنیم نه رویاهایمان را.
خوب فکر کنید که چرا مهاجرت انتخاب شماست.حتما باید به صورت دقیق و جزئی قصد خود را مشخص کنید.یادتان باشد که اگر درمیانه ی راه متوجه شوید که مهاجرت انتخاب خوبی برای شما نبوده است،متحمل هزینه و دردسرهای فراوانی خواهید شد.
این نکته یادتان باشد که اگر در کشور خودتان شغلی دارید،پس از مهاجرت شغل خود را از دست خواهید داد.حتما باید به شغلتان در کشور مقصد و منبع درآمدی تان فکر کنید.باید بدانید که کار پیدا کردن در کشور مقصد به این راحتی ها نخواهد بود و اگر منبع درآمدی شما مشخص نشود،استرس ها و مشکلات فراوانی را باید تحمل کنید.خیلی از افراد به علت این که شغل مناسبی نتوانسته اند پیدا کنند مجبور به بازگشت و حتی بیماری های روحی فراوانی شده اند.
قبل از مهاجرت باید به این نکته توجه کنید که مهاجرت زندگی شما را برای همیشه تغییر خواهد داد و نمی توانید به راحتی بگویید که می روم و اگر نشد برمی گردم.شما حتی اگر بازگردید دیگر آن آدم سابق با موقعیت قبل نخواهید بود.
قبل از مهاجرت باید تمام مدارک خود را ترجمه کنید و دوره هایی که در رابطه با مهاجرت و کارورزی است را گذرانده باشید.
چقدر آمادگی پذیرفتن یک فرهنگ دیگر را دارید.یعنی در خود می بینید که از باورها و عقایدی که داشتید و مرتبط با فرهنگ خودتان بوده است مقداری خود را رهاکنید.درواقع باید ببینید که چقدر انعطاف پذیر هستید.آدم هایی که انعطاف پذیر نیستند اگر مهاجرت کنند نه تنها پیشرفت نمی کنند بلکه تنهاتر و تنهاتر و تنهاتر می شوند و افسردگی می گیرند.
ادامه دارد…
آ«