فهرست مطالب
پس از عبور از دوران پرتلاطم نوجوانی، دورانی فرا میرسد که جوانی نامیده میشود. اگرچه این دوران به بی نظمی دوره نوجوانی نیست، اما در همین دوره نیز مسایلی وجود دارد که اگر به آنها توجه نشود بسیار خطرناک میتواند باشند.
در این مقاله، سعی میکنم برخی از حساسیتها و نکات پیرامون برخورد با جوانان را ذکر کنم، نکاتی که چه برای درمان و چه برای مواجهه خانوادهها با جوانان میتواند مفید باشد.
صمیمیت در برابر انزوا
در یک تقسیم بندی از سنین حیات که توسط اریکسون روانشناس مشهور انجام شده است، دوران جوانی به عنوان دوره «صمیمیت در برابر انزوا» مطرح شده است. در این دوره از نظر اریکسون بزرگترین بحرانی که در زندگی فرد وجود دارد، عشق ورزیدن و رابطه صمیمانه است.
اگرچه در دوران نوجوانی افراد از نظر جنسی مجذوب دیگران و حتی عاشق آنها میشوند، اما این دلبستگیها بیش از آنکه واقعی باشد، کوششی جهت تعریف خویشتن است. در واقع نوجوانان میکوشند از طریق تعاملات و گفتگوهای خود درباره احساسات، دیدگاهها، آرزوها و انتظاراتشان دریابند که چه کسی هستند. بنابراین این نوع ارتباطات بیشتر در جهت فهم خویشتن است تا نوعی صمیمیتورزی. صمیمیت واقعی تنها هنگامی ممکن است که قبل از آن نوعی احساس هویت تثبیت شده وجود داشته باشد. به همان میزان که فرد در رسیدن به رابطهای دو جانبه شکست بخورد، به قطب مخالف آن یعنی انزوا دچار خواهد شد.
اما آیا این هویت و درک استقلال، در همه جوانان شکل گرفته است که بخواهند وارد رابطه شوند؟
هویت شکل نگرفته
اگرچه بحران هویت و مسأله شکل گیری هویت به نوجوانی مربوط میشود، اما در بسیاری از موارد خصوصا در فرهنگهایی مانند فرهنگ ما که فرزندان وابستگی زیادی به والدین دارند و از طرفی کنترل بیشتری روی آنها هست، در دوران نوجوانی مسأله هویت و کسب استقلال فکری و عملی نسبی حل نمیشود.
بنابراین در اینجا با یک تاخیر رشدی مواجه هستیم و وقتی فرد به سن جوانی میرسد، در حالیکه باید نیازهای دوران جوانی را رفع کند، همچنان درگیر نیازهای و بحرانهایی در نوجوانی است که حل نشده است. تداخل این مسایل حل نشده با نیازهای جدید، میتواند بسیار آسیب زننده باشد.
برای مثال دختری که از یک خانواده سنتی و محیط بسته به یکباره در جوانی وارد دانشگاه میشود، بسیاری از جستجوها، علاقهها و آزادیهایی که قبلا نداشته را میخواهد امتحان کند. این فرد در همان حال که به صمیمیت و ایجاد یک رابطه عاشقانه نیاز دارد، هنوز مسأله اصلی دوره نوجوانی، یعنی کسب هویت را حل نکرده است. در واقع پرسشهای بنیادی و شکاکیتی که در اوایل بلوغ باید بروز بیابند، اما به سبب تربیت و محیط محدود ممکن است سرکوب شده باشند، حال پس از چند سال زمانیکه فرد آزادی بیشتری احساس میکند و امکان انتخابهای گستردهتری دارد، دوباره سر و کلهشان پیدا شود.
بعضی از این جوانان که هنوز به هویت مناسبی دست نیافتهاند، میخواهند با وارد رابطه شدن و یا حتی ازدواج کردن، خودشان را بیابند. اما این ازدواجها معمولا نه تنها موفق نیستند، بلکه فرد پس از مدتی درمییابد بدون اینکه دقیقا بداند از زندگی چه میخواهد، با انبوهی از وظایف به عنوان همسر، پدر، مادر و… مواجه است. در این حالت او سرگشتگی خود را به اطرافیان و خصوصا همسرش نسبت میدهد که فرصت رشد را به او نمیدهند و دست و پای او را بستهاند.
ممکن است فرد حتی رابطهاش را تمام کند و با فرد دیگری که فکر میکند به او نزدیکتر است ازدواج کند. اما احتمال اینکه روابط بعدی هم موفق نباشند زیاد است و فرد باید بداند تنها زمانی میتوان با دیگران صمیمی بود که قبل از آن به صمیمیتی با خود دست یافته باشیم.
یافتن تواناییها
در دوران نوجوانی فرد تا حد زیادی علاقهها و استعدادهایش را شناخته است و با ورود به جوانی میخواهد تواناییها و مهارتهایش را در زمینههای مورد علاقه تقویت کند.
جوان که حال وارد دانشگاه شده است و از محیط خانه کمی فاصله گرفته است، میبیند که برای داشتن آیندهای مناسب باید توانمندیهای عملیتری داشته باشد و سعی میکند چیزهای جدیدی یاد بگیرد و حتی کارهایی را امتحان کند.
یافتن شغل یکی از بزرگترین دغدغهها و نگرانیهای هر جوانی است که در سنین جوانی بسیار ذهن او را مشغول میکند.
رابطه با دوستان
فرد جوان بیش از قبل آزادی دارد تا بتواند زمانش را آنطور که میخواهد بگذراند. دور شدن از خانواده و همچنین کمتر شدن نظارت خانواده، او را برای وقت گذرانی با کسانیکه دوست دارد آزادتر میگذارد. اگرچه اهمیت روابط در این سن معمولا مانند نوجوانی نیست که مثلا با یک دعوای کوچک یا اختلاف، فرد مدتها غمگین باشد. اما به دلیل زمان زیادی که با دوستانش میگذراند، هرچند به صورت تدریجی و دیرتر از نوجوانی، به مرور تاثیرات زیادی خواهد پذیرفت.
این رابطهها چه در دانشگاه، چه در فضای مجازی و چه از طرق دیگر اگرچه مانند نوجوانی نیاز به مراقبت ندارند، اما در برخی مواقع خصوصا هنگامی که فرد هنوز درگیر هویت خود باشد میتوانند آسیب زننده باشند .