فهرست مطالب
شروع درمان شناختی رفتاری
درمان شناختی رفتاری (cbt) «معادل انگلیسی: Cognitive Behavioral Therapy» یکی از مهم ترین رویکردهای درمانی در پنجاه سال گذشته است. دستاوردهای این رویکرد درمانی آنچنان مهم بوده است که به آن “انقلاب شناختی” گفته می شود. مبانی فلسفی و علمی این رویکرد چنان قوی است که باعث شده در میان تمام مدل های درمانی دیگر، بیشترین توجه صاحبنظران را به خود اختصاص دهد. در اصل توجه به شناخت و محتوای تفکر از دو جریان مستقل و در عین حال همزمان تشکیل می شود. آرون بک که ابتدا در رویکردهای تحلیلی آموزش دیده بود، در کار با مراجعین متوجه شد که مضامین آشکار کلام مراجع بیش از تلویحات پشت پرده آنها اهمیت بالینی داشته و کار کردن با آنها می توان زمینه بهبودی را فراهم کرد. به بیان دیگر، درمانگر به جای اینکه به مقصود نهان مراجع توجه کند و سعی نماید تا با واکاوی آن اختلالات مراجع را درمان نماید به اندازه توجه به محتوای آشکار اهمیت بالینی ندارد. آلبرت الیس نیز همزمان با بک، رویکرد درمانی عقلانی هیجانی را با تاکید بر الگوهای شناختی بنیان نهاد. اصلی ترین نکته ای که بک و الیس به آن پی برده بودند این بود که شناخت ها و الگوهای فکریمان بر نحوی رفتار و سبک هیجاناتمان اثرگذار بوده و همین امر می تواند به بهبودی اختلالات هیجانی کمک بسزایی نماید. در واقع، درمان شناختی رفتاری، یک روش رواندرمانی کوتاهمدت است که رواندرمانگران از آن برای آموزش افراد استفاده میکنند و احساسات و رفتارهای آنها را از طریق تغییر الگوهای فکری و باورهایشان، تغییر میدهند. این درمان بر اینجا و اکنون تاکید دارد.
در حقیقت اساس رفتاردرمانی شناختی این است که نوع تفکر و الگوهای فکری و شناخت ما از محیط اطراف و خودمان، و تفسیرهای شخصی ما از اتفاقات زندگی، باعث بروز رفتارها و احساسات ما می شود و به طور کلی ما هر طور فکر و تفسیر کنیم، احساسات و رفتارمان شکل می یابد. شاید بتوان این عبارت را بنیان رویکرد رفتار درمانی شناختی دانست: “افکار غیرواقعی و غیرمنطقی یا همان افکار تحریف شده ما، باعث ایجاد ناراحتی و رفتارهای دردسرساز می شوند. در عوض با تفکرات معقول و مبتنی بر واقعی تهای عینی زندگی، می توانید نه تنها اختلالات هیجانی را از خود دور کنید، بلکه در سخت ترین چالش های زندگی واکنش مناسب نشان دهید”.
مدل رفتاردرمانی شناختی چگونه است؟
رفتاردرمانی شناختی برای اختلالات مختلف مدل های متفاوتی دارد. در عموم این مدل ها با تاکید بر تجارب اولیه و استعداد ژنتیکی، بستر برای شکل گیری انواع خاصی از باورهای مرکزی فراهم می شود. این باورهای مرکزی بنحوی نقشه مسیر آینده فرد را ترسیم می نماید. باورهای میانجی و سپس سبک های مقابله ای جز بخش های دیگر اکثر مدل های شناختی رفتاری برای اختلالات هستند. مثلا فردی که باور مرکزی مبتنی بر “بی ارزشی” دارد، به شدت مستعد افسردگی خواهد بود. فرد برای کاهش اثرات و بار دردناک روانی این باور مرکزی، باور میانجی مثل “اگر به بقیه بیش از خودم اهمیت بدهم آن وقت انسان ارزشمندی خواهم بود”، و براساس این باور میانجی نیازهای خود را نادیده گرفته و برای ارضای نیازهای دیگران بیش از اندازه از خود گذشتگی خواهد کرد. ما برای تمام اختلالات هیجانی در افراد مختلف نیاز به چنین فرآیندی داریم. به این فرایند فرمول بندی مراجع می گویند. مهم است مراجع را در یک شاکله قابل درک برای خود جمع بندی نماییم. مهم است در ذهن داشته باشیم که درمان شناختی رفتاری سبک های شناختی دقیقی را در اختلالات مختلف مورد شناسایی و هدف درمان قرار داده است. منظور از الگوهای شناختی خاص همچون: کمالگرایی، دغدغه مندی برای دستیابی به هدف، خودانتقادگری، اهمال کاری، ارزش خود وابسته، تایید طلبی، حساسیت به طرد، جامعه گرایی، خودگرایی و … . مهمترین هدف درمان نیز ایجاد تغییر در این سبک های شناختی است. گام های بعدی درمان براساس همین گام ابتدایی برداشته می شود. در رفتاردرمانی شناختی، افکار و شناخت های دیگری هم هستند که از اهمیت بالایی برخوردارند، افکار خودآیند. افکار خودآیند، به صورت خودکار در ذهن مراجع حضور دارد و بسته به ماهیت اختلالی که مراجع از آن رنج می برد از الگوی خاصی تبعیت مینماید. این افکار در اختلالات هیجانی مستعد خطاهای خاصی هستند که به آنها خطای شناختی گفته می شود. بعضی از خطاهای شناختی عبارتند از:
- تفکر همه یا هیچ
- تعمیم افراطی
- بایدها
- برچسب زدن بر روی خود یا دیگران
- شخصی سازی
- ذهن خوانی
- …
مثلا در خطای ذهن خوانی، فرد بدون وجود شواهد کافی و دلایل مشخص تصور می کند که می داند دیگری در ذهنش چگونه قضاوت کرده یا کلا چه از ذهنش گذشته است. یا مثلا در تفکر همه یا هیچ، فرد خود را یا کاملا فردی دوست داشتنی یا کاملا فردی طرد شده در نظر می گیرد.
همانگونه که مشاهده می کنید، این خطاهای شناختی با استفاده از تکنیک های شناختی و رفتاری قابلیت چالش داشته و فرد می تواند در مورد درستی یا غلطی آن ها به اصلاح و تجدید نظر بپردازد. از مهم ترین تکنیک های شناختی می توان به بررسی شواهد، تحلیل معنا، سود و زیان، آزمون فرضیه و … اشاره کرد. با تمام تکنیک های متنوع شناختی رفتاری درمانگر تلاش دارد تا الگوهای شناختی ناکارآمد را اصلاح کرده و به بازسازی شناختی بپردازد. درمان شناختی رفتاری یک مداخله در محتواهای معیوب شناخت و اصلاح رفتارهای درهم شکننده است. اکتشاف هدایت شده، دیالوگ سقراطی و تجربه مشارکتی سه مهارت بنیادی در درمان شناختی رفتاری است. دیالوگ سقراطی زیربنای فضای مکالمه ای اتاق درمان است. مهم است مراجع خود به مرور در بستری از این نوع دیالوگ پیشروی کرده و از مفروضات ناکارآمد خود فاصله بگیرد. درمانگر شیوه صحیح و سازگار اندیشیدن را به مراجع القا نمی کند. بلکه او را با کمک الگویی خاص از دیالوگ به سمت این سبک هدایت خواهد کرد. در اکتشاف هدایت شده نیز مراجع به سمت الگوهای انطباقی با کمک درمانگر هدایت داده می شود و در تمام این مسیر، مراجع با مشارکت درمانگر تجاربی اصلاحی کسب خواهد کرد که از آسیب زایی تجارب پیشین کم نماید.
جهت گیری آینده درمانهای شناختی رفتاری و گستره ی کاربرد
در رویکردهای نوظهور یا همان درمانهای “موج سوم”، جهت تاکید بر نقش هیجانات، بر فرآیند تمرکز کرده و به درون محتواهای شناختی تاکیدی ندارند. این رویکردهای درمانی با تاکید بر مفاهیمی چون توجه آگاهی،پذیرش و ارزش ها، تلاش دارد تا افراد از محتویات ساخته ذهن خویش فاصله گرفته و با عملی کارآمد در راستای ارزش هایشان به خلق زندگی غنی و سرشار روی آورند. این رویکردهای درمانی نوظهور بر تجربه گرایی تاکید دارند و تلاش دارند که افراد درک نمایند که مبارزه در راستای حذف هیجانات دردناک نتایج مخربی با خود به همراه دارد. این رویکردهای درمانی گستره ی وسیعی دارد که شامل: طرحواره درمانی، درمانی متمرکز بر هیجان، شناخت درمانی مبتنی بر توجه آگاهی، کاهش استرس مبتنی بر توجه آگاهی، درمان فراشناختی و …می شوند .
درمان شناختی رفتاری در اختلالات هیجانی گسترده و پژوهش های بیشماری مورد توجه قرار گرفته است. در بسیاری از درمان ها یا به عنوان درمان خط اول شناخته می شود (مثل اختلالات اضطرابی یا افسردگی) و در بعضی از اختلالات (اختلالات طیف دوقطبی و اختلالات سایکوتیک) نیز به عنوان درمانی الحاقی بسیار ضروری در نظر گرفته شده است. این درمان هم بصورت فردی و هم بصورت گروهی مورد توجه قرار گرفته. با شرایط مختلف و متنوع بیماران سازگار گشته و پروتکل های متنوعی برای بهره مندی اکثریت افراد جامعه از آن در اختیار است.