این روزها با یک ویروس بسیار مسری درگیر هستیم که دارای یک دوره نهفتگی طولانی و نگران کننده است، به گونهای که بسیاری از ما ممکن است در همین حال که حالمان بسیار خوب به نظر میرسد، ناقل این بیماری باشیم. در این روزها، همه ما مدام در حال شنیدن و احتمالاً انتشار روایتهایی از بدترین سناریوهای ممکن هستیم و هر بار با شنیدن آنها، سطح اضطراب ما بالا میرود و وسواس ما قدرتمندتر میشود. از زمان جنگ جهانی دوم تا به امروز، به یاد ندارم هیچوقت به این اندازه مردم به دنبال شنیدن اخبار و اطلاعات بوده باشند. برخی با شنیدن این اخبار وحشتزده میشوند، اما برخی از مردم اگرچه در سطح اول آرزو میکنند کاش هیچ وقت این اتفاق نمیافتاد، اما از این شرایط دراماتیک لذت میبرند. من خودم اگرچه از دنبال کردن رسانههای اجتماعی معمولا لذت میبرم، اما این روزها اگر مجبور به نوشتن نبودم، ترجیح میدادم کمتر اخبار را دنبال کنم.
در این موقعیت، لازم است علاوه بر ایمنی پزشکی، کمی هم در مورد جنبههای روانی و اجتماعی این وضعیت صحبت شود. روایتهای روزمره و وسواسهایی که از آنها تغذیه میشوند، وحشت گسترده ایجاد میکنند. در واقع علاوه بر خود بیماری که یک امر مسری است، وحشت عمومی ناشی از آن نیز یک مسأله فراگیرنده است. ما میتوانیم تمام گامهای عملی را برای محافظت از خود در برابر این بیماری برداریم، اما وحشت گسترده اجتماعی به این معنی است که مدام احساس میکنیم لازم است کارهای بیشتری انجام دهیم. مثلا در حالیکه تولید دستمال توالت کاهش پیدا نکرده است و بیم آن نیز نمیرود که کاهش یابد، برای خرید آن به سمت فروشگاهها هجوم ببریم.
ممکن است شما بگویید: من میترسم خانواده خود را در این ماجرا از دست بدهم و یا بگویید: این روزها کار و کاسبی من خوابیده است و محل درآمدی ندارم. با این اوصاف چرا نباید بترسم؟ من به شما میگویم این موضوع محل نگرانی است و باید هم نگران باشید و حتی سعی کنید با استفاده از پویشهای اجتماعی، کاری برای آن کنید. اما با این اوصاف، من معتقدم تمام این ترسی که روز به روز در حال گسترش است، واقعی نیست. در واقع بسیاری از هراسها و نگرانیهای زمینهای ما، در این شرایط یک موضوع پیدا کردهاند که خود را به آن فرافکن کنند: کرونا ویروس. به بیان دیگر، ما ترس و اضطراب و نگرانیهای مختلفی داشتهایم که شرایط پیش آمده باعث تقویت و یا تغییر شکل آنها شده است.
علاوه بر حس کردن هیجانات خود، آنها را مشاهده کنید.
در این شرایط، چه کار میتوانیم انجام دهیم؟ چطور میتوانیم هم از وحشتزدگی جلوگیری کنیم و هم هیجانات واقعی خود را بشناسیم؟ دقت کنید که چه بهای بیش از حد به هیجانات و چه سرکوب کامل آنها هیچکدام راه درستی نیست. به عبارتی بخشی از وجود ما باید درگیر هیجانات باشد، اما نباید تمام انرژی خود را صرف آن کنیم. در واقع مکانیسم وحشت گسترده اجتماعی، این است که فرد کاملا در فضایی غوطهور شود که او را احاطه کرده است، به گونهای که قدرت تفکر و یا مشاهده منطقی شرایط را نداشته باشد.
در این شرایط اگر ما بتوانیم از نظر منطقی و فکری کمی از موقعیت فاصله بگیریم و مثلا برای خود اینگونه استدلال کنیم که نگهداری دستمال توالت هیچ نفع خاصی برای ما نخواهد داشت، آن وقت فرصت خواهیم داشت راههای بهتری را امتحان کنیم. مثلا برای آرامش بیشتر و رهایی از احساسات منفی، یک موزیک یا فیلم و یا رمان خوب میتواند مفید باشد و یا اینکه لازم نیست صبح تا شب زمان خود را به پیگیری اخبار بگذرانیم. البته هر فردی در شرایط بحرانی مانند اوضاع فعلی، راههای منحصر به فرد خود را ممکن است داشته باشد. اما مهم این است که بتوانیم از بحران کمی فاصله بگیریم و بدون اینکه تمام وجودمان را هیجانات پر کرده باشد، منطقیتر فکر کنیم.
در این شرایط اگر ما بتوانیم از نظر منطقی و فکری کمی از موقعیت فاصله بگیریم و مثلا برای خود اینگونه استدلال کنیم که نگهداری دستمال توالت هیچ نفع خاصی برای ما نخواهد داشت، آن وقت فرصت خواهیم داشت راههای بهتری را امتحان کنیم. مثلا برای آرامش بیشتر و رهایی از احساسات منفی، یک موزیک یا فیلم و یا رمان خوب میتواند مفید باشد و یا اینکه لازم نیست صبح تا شب زمان خود را به پیگیری اخبار بگذرانیم. البته هر فردی در شرایط بحرانی مانند اوضاع فعلی، راههای منحصر به فرد خود را ممکن است داشته باشد. اما مهم این است که بتوانیم از بحران کمی فاصله بگیریم و بدون اینکه تمام وجودمان را هیجانات پر کرده باشد، منطقیتر فکر کنیم.