این روزها به دلیل بحران اپیدمیک کرونا، ما در برههای اضطرابآور به سر میبریم، برههای که برای همه ما پر از نگرانی و ترس است؛ ترس از ابتلا به کرونا، ترس آسیب رسیدن به عزیزانمان در اثر کرونا و حتی ترس از مردن. همه چیز تغییر کرده است، از برنامهها بگیرید تا ملاقاتها و روابطمان با دیگران به خاطر کرونا مختل شده و به نظر میرسد حداقل تا مدتی نیز به همین منوال باقی بماند. هر روز بدون اینکه مجبور باشیم سر کار برویم و یا ملزم به پایبندی به یک برنامهریزی کاری خاص باشیم، وقت بیشتری در اختیار داریم. وقت بیشتری برای استراحت کردن، فکر کردن و سکون.
سکون دقیقا چیزی است که این روزها به آن نیاز داریم، سکون در رابطه با دیگران، در رابطه با خانواده و در رابطه با خودمان. اساسا در سکون است که ما فرصت بازاندیشی در روابط، عقاید و افکارمان میکنیم و از احساسات واقعی خود بیشتر آگاه میشویم. حتی میتوان گفت شاید به همین دلیل باشد که بسیاری از مواقع سر خود را شلوغ میکنیم، چراکه وقتی زمان آزاد نداشته باشیم، اجتناب از احساسات و افکارمان بسیار آسانتر است. اما شرایطی مانند این روزها که سرمان خلوت است و اصطلاحا در حالت سکون هستیم، موقعیتی را فراهم میکند که این احساسات و افکار خود را بیشتر نشان دهند. کاری که ما باید انجام دهیم، دقیقا مواجهه با آنهاست، نه گریز و اجتناب.
سکون دقیقا چیزی است که این روزها به آن نیاز داریم، سکون در رابطه با دیگران، در رابطه با خانواده و در رابطه با خودمان. اساسا در سکون است که ما فرصت بازاندیشی در روابط، عقاید و افکارمان میکنیم و از احساسات واقعی خود بیشتر آگاه میشویم. حتی میتوان گفت شاید به همین دلیل باشد که بسیاری از مواقع سر خود را شلوغ میکنیم، چراکه وقتی زمان آزاد نداشته باشیم، اجتناب از احساسات و افکارمان بسیار آسانتر است. اما شرایطی مانند این روزها که سرمان خلوت است و اصطلاحا در حالت سکون هستیم، موقعیتی را فراهم میکند که این احساسات و افکار خود را بیشتر نشان دهند. کاری که ما باید انجام دهیم، دقیقا مواجهه با آنهاست، نه گریز و اجتناب.
این روزها از ما خواسته شده است که فعالیتهای روزمره خود را متوقف کنیم و به آنچه گفته میشود گوش دهیم: آنچه رؤسایمان میگویند، آنچه دولت میگوید، آنچه پزشکان میگویند و آنچه رسانههای رسمی میگویند. پس چرا از این زمان استفاده نکنیم تا به آنچه به خودمان میگوییم، گوش فرا دهیم؟ به حقایق، دروغها و تمام آنچه از مواجهه با آنها اجتناب ورزیدهایم؟ اکنون زمان رسیدگی به سلامت روانمان است، پرداختن به احساساتمان، پذیرش و به رسمیت شناختن آنها. گاهی اوقات برخی احساسات پنهان ما، تمام چیزی که برای آزاد شدن نیاز دارند، همین به رسمیت شناخته شدن است. قابل درک است که پرداختن به احساسات چندان خوشایند نیست و گاهی اوقات نادیده گرفتن آنها بسیار راحتتر است. مثلا وقتی که حالمان چندان خوب نیست، اما میگوییم حالم خوب است. اما چیزی که لازم است بدانیم این است که نادیده گرفتن احساسات اگرچه ممکن است برای لحظاتی ما را آسوده نگاه دارد، اما در درازمدت ضربات بسیار بیشتری را به روان ما وارد میکند. شناسایی احساسات و صحبت در مورد آنها، اولین قدم برای شناخت دقیق آنهاست و تنها با شناخت آنها میتوانیم بپذیریمشان و آزادشان کنیم.
بنابراین حتماً پیشنهاد میکنم از این فرصت پیش آمده برای گفتگو با خودتان استفاده کنید. بله، درست خواندید، با خودتان صحبت کنید، چه آرام و چه با صدای بلند. به دقت بررسی کنید که هر کاری که انجام میدهید، به شما چه احساسی میدهد؟ مکالمه با یک دوست، خواندن یک کتاب، تماشای یک برنامه تلویزیونی، گفتگو با همکارتان و… چه احساسی به شما میدهد؟ چه چیزهایی شما را عصبانی، نگران و غمگین میکند و از طرفی چه چیزهایی شما را خوشحال میکند؟
این زمان مناسب همیشه برای ما وجود ندارد که بتوانیم با فراق بال به بررسی احساساتمان بپردازیم، بنابراین کار عاقلانه این است که از فرصت پیش آمده برای ارتباط عمیق با خود و خلوتگزینی استفاده کنیم. در زیر، گامهایی ارایه شده است که به شما کمک میکند تا با احساسات خود، آنگونه که واقعا هستند، مواجه شوید:
این زمان مناسب همیشه برای ما وجود ندارد که بتوانیم با فراق بال به بررسی احساساتمان بپردازیم، بنابراین کار عاقلانه این است که از فرصت پیش آمده برای ارتباط عمیق با خود و خلوتگزینی استفاده کنیم. در زیر، گامهایی ارایه شده است که به شما کمک میکند تا با احساسات خود، آنگونه که واقعا هستند، مواجه شوید:
۱) زمانی را به سکوت کامل اختصاص دهید.
هر روز زمانی را (هرچند کوتاه) به سکوت کامل در تنهایی اختصاص دهید. بگذارید بدن و ذهنتان آرام باشد، به احساساتی که از درونتان میگذرد و به پیامهایی که از محیط دریافت میکنید دقت کنید.
هر روز زمانی را (هرچند کوتاه) به سکوت کامل در تنهایی اختصاص دهید. بگذارید بدن و ذهنتان آرام باشد، به احساساتی که از درونتان میگذرد و به پیامهایی که از محیط دریافت میکنید دقت کنید.
۲) تجربیات خود را بررسی کنید.
از آنجا که این روزها زمان بیشتری داریم، میتوانیم کارهای خود را با حضور قلب بیشتر انجام دهیم و در هنگام تعامل با دیگران به احساساتی که تجربه میکنیم دقت بیشتری داشته باشیم.
۳)به چیزهایی که به خودتان میگویید توجه کنید.
آیا به خودتان میگویید که مضطرب هستید؟ افسرده؟ خشمگین؟ یا…؟ خب! لحظهای توقف کنید و به جای تغذیه احساساتتان، به آنها گوش دهید و آنها را مشاهده کنید. بعد مشخص کنید که چرا و چگونه چنین احساسی دارید و برای بهبود حالتان چه کار میتوانید انجام دهید؟
۴) تفریحات غیر الکترونیک انجام دهید.
کتاب یا مجله بخوانید، بازیهای فکری انجام دهید و یا پازلهای چالشبرانگیز را حل کنید. کارهای زیادی را میشود انجام داد که حواس مختلف ما را درگیر میکند و از آن لذت هم میبریم، اما غالبا از آنها غافلیم، چراکه بیشتر زمان خود را پای موبایل و دیگر وسایل الکترونیکی صرف میکنیم. سعی کنید در روز حتما یک فعالیت جالب غیر الکترونیک انجام دهید، چراکه رابطه نزدیک با اشیا باعث میشود احساسات خود را بهتر لمس کنیم.
کتاب یا مجله بخوانید، بازیهای فکری انجام دهید و یا پازلهای چالشبرانگیز را حل کنید. کارهای زیادی را میشود انجام داد که حواس مختلف ما را درگیر میکند و از آن لذت هم میبریم، اما غالبا از آنها غافلیم، چراکه بیشتر زمان خود را پای موبایل و دیگر وسایل الکترونیکی صرف میکنیم. سعی کنید در روز حتما یک فعالیت جالب غیر الکترونیک انجام دهید، چراکه رابطه نزدیک با اشیا باعث میشود احساسات خود را بهتر لمس کنیم.
۵) فعالیت بدنی داشته باشید.
وقتی فعالیت بدنی داریم، احساس رهایی و آزادی به ما دست میدهد. تنشهای جسمانی و انرژیهای ذخیره شده در اعماق بافتهای بدن، با ورزش خود را آزاد میکنند و این باعث میشود با ترشح هورمونهایی نظیر دوپامین و سروتونین، احساس سرخوشی به ما دست دهد. حرکات موزون و بازیگوشیهای بی هدف نیز حتی میتوانند مفید باشند.
وقتی فعالیت بدنی داریم، احساس رهایی و آزادی به ما دست میدهد. تنشهای جسمانی و انرژیهای ذخیره شده در اعماق بافتهای بدن، با ورزش خود را آزاد میکنند و این باعث میشود با ترشح هورمونهایی نظیر دوپامین و سروتونین، احساس سرخوشی به ما دست دهد. حرکات موزون و بازیگوشیهای بی هدف نیز حتی میتوانند مفید باشند.
۶) احساسات خود را یادداشت کنید.
هر روز، احساساتی را که تجربه میکنید یادداشت کنید. این کار اگرچه به سادگی یادداشت یک نکته در دفتر سررسید است، اما میتواند بسیار مفید باشد. اساسا تبدیل احساسات به کلام، باعث میشود آنها را بهتر درک کنیم و اگر لازم باشد مورد بازبینی قرار دهیم. ممکن است در ابتدا جملاتتان به نظر برسد متناقض و ناقص است، اما این کار را ادامه دهید، چراکه به شما در کشف احساسات و عواطفتان کمک میکند.
هر روز، احساساتی را که تجربه میکنید یادداشت کنید. این کار اگرچه به سادگی یادداشت یک نکته در دفتر سررسید است، اما میتواند بسیار مفید باشد. اساسا تبدیل احساسات به کلام، باعث میشود آنها را بهتر درک کنیم و اگر لازم باشد مورد بازبینی قرار دهیم. ممکن است در ابتدا جملاتتان به نظر برسد متناقض و ناقص است، اما این کار را ادامه دهید، چراکه به شما در کشف احساسات و عواطفتان کمک میکند.
۷) با یک دوست صحبت کنید.
احساسات، افکار و چیزهایی که آزارتان میدهد را با یک دوست قابل اعتماد در میان بگذارید. شریک شدن احساساتتان با دیگری باعث میشود آنها ملموستر به نظر برسند و کمتر احساس تنهایی کنید.
احساسات، افکار و چیزهایی که آزارتان میدهد را با یک دوست قابل اعتماد در میان بگذارید. شریک شدن احساساتتان با دیگری باعث میشود آنها ملموستر به نظر برسند و کمتر احساس تنهایی کنید.
۸) یک معلم پیدا کنید.
اگرچه این روزها امکان اینکه بیرون از خانه برویم و در یک کلاس آموزشی واقعی شرکت کنیم یا از یک متخصص مشورت بگیریم وجود ندارد، اما میتوانیم در فضای مجازی از نوشتهها، کارگاههای ضبط شده و… بهره لازم را ببریم. از طرفی درمانگران، مشاوران و متخصصان بسیار مجربی وجود دارند که میتوان از طریق فضای مجازی با آنها ارتباط گرفت.
اگرچه این روزها امکان اینکه بیرون از خانه برویم و در یک کلاس آموزشی واقعی شرکت کنیم یا از یک متخصص مشورت بگیریم وجود ندارد، اما میتوانیم در فضای مجازی از نوشتهها، کارگاههای ضبط شده و… بهره لازم را ببریم. از طرفی درمانگران، مشاوران و متخصصان بسیار مجربی وجود دارند که میتوان از طریق فضای مجازی با آنها ارتباط گرفت.
*این نوشتار، ترجمه اقتباس شدهای از یک مقاله از سایت psychocentral میباشد.