فهرست مطالب
در این مقاله قصد داریم تا شما خوانندگان را با تفاوتهای مهم و اثرگذار بین روانکاوی و روانشناسی آشنا کنیم و ویژگیهای هر کدام از این دو را با دقت بررسی نماییم. همچنین معیارهای انتخاب روانشناس خوب را شرح دهیم.
روانکاوی چیست و خواستگاه آن کجاست؟
ابتدا و در ارتباط با علم روانکاوی باید گفت که این واژهی آلمانی، یعنی روانکاوی، برای اولین بار در متون زیگموند فروید استفاده شده است. فروید در تعریف روانکاوی میگوید: «کاری که بهوسیلهی آن ما مادهی روانی واپسرانده شده را به بخش آگاهی فرد میآوریم که این امر روانکاوی خوانده میشود.» فروید بهوسیلهی کنکاش و جستجوی خود در نظام روانی انسان از شیوه روانکاوی برای به آگاهی درآوردن مادهی واپسرانده شده از بخش آگاهی شخص، بهره برد.
جالب است بدانید که فروید اولین کسی بود که به شکلی علمی و منسجم بر روی نظام ناخودآگاه افراد تمرکز کرد و از این ویژگیهای ناآگاهانه که بر روی سازمان روانی انسان اثرگذار بود، پرده برداشت. وی گفت دادههای آگاهی برای توجیه بسیاری از فرآیندهای روانی از جمله فراموشیها، یادآمدهای ناگهانی، تفسیر رؤیا، لغزشهای کلامی و … بسیار ناقصاند. کشف این نظام ناآگاه حاصل بهکارگیری روشی است که فروید آن را روانکاوی نامیده است.
فروید در تحقیقات و بررسیهای خود در زمینه نظام روانی انسان از روش روانکاوی در جهت به آگاهی درآوردن ناخودآگاه بهره برد و میراثی که از او در این زمینه باقی مانده است در سه حوزه جلوهگر میباشد که در ادامه به توضیح بیشتر آنها میپردازیم:
۱ـ روانکاوی نوعی از روش پروهش است که در حقیقت در بخش ناآگاه انسان کنکاش میکند و آن را مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد. بر اساس این رویکرد و یا روش، میتوان بهوسیله تداعیهای آزاد فرد روانکاوی شونده به واژهها، اعمال و تصورات او مانند رویاها و خیالپردازیها و حتی هذیانهای وی، معنایی ناآگاهانه داد؛ علت آن هم این است که روانکاوی معتقد است همه گفتار و اعمال فرد دارای معنا و علتی در ضمیر ناخودآگاه شخص است و تنها میشود با فن تداعی آزاد به لایههای عمیق و زیرین روان افراد دسترسی پیدا کرده و به آنها معنا بخشید.
۲ـ روانکاوی در حقیقت یکی از روشهای رواندرمانی است که در آن برای فرد شرایط و بستری در جهت بازآفرینی گذشتهاش به شکلی نمادین فراهم میگردد و فرد با حضور روانکاو خود میتواند این گذشته را بازآفرینی کند. این روش ممکن است سالها به طول انجامد و مراجع باید سه تا پنج جلسه در هفته در اتاق درمان قرار بگیرد و تمام ذهنیات خود را حتی اگر بیمعنا باشد بدون هیچ سانسوری به زبان آورده و مطرح کند. روانکاو نیز در این فضا در خارج از دید مراجع حضور دارد و در زمانهای مناسب به تداعیها، مقاومتها و همچنین انتقال صورت گرفته در روند درمان مراجع، تفسیرهایی ارایه میدهد.
فروید کار رواندرمانی را مانند کار یک شیمیدان میداند با این تفاوت که شیمیدان با تحلیل مواد مصنوعی و یا طبیعی سر و کار دارد اما روانکاو با بررسی و واکاوی ناخودآگاه سعی دارد به کشف و نمود عناصر موجود در ناخودآگاه فرد بپردازد. بر این اساس در واقع هدف از درمان با روش روانکاوی، آگاه شدن از محتویات ضمیر ناخودآگاه از راه تداعی آزاد میباشد.
۳ـ روانکاوی گروهی از نظریهها در زمینه آسیبشناسی روانی و روانشناختی است که بیان نظامداری از دادهها را با روش تحلیلی از پژوهش و درمان فراهم میکند.
تفاوت روانکاوی و سایر رویکردهای رواندرمانی
در ابتدا لازم است بدانیم که افراد بسته به اینکه به روانکاو مراجعه کنند و یا روانشناس، کیفیت متفاوتی از زندگی را تجربه خواهند کرد. در حال حاضر بیشتر از ۲۰۰ رویکرد رواندرمانی در جهان وجود دارد که همهی آنها مدعی کارآمدی هستند. یک رویکرد درمانی باید سه شاخص علمی را داشته باشد:
نخست، با رعایت موازین پژوهش علمی نشان دهد که دریافت این نوع درمان بهتر از درمان نگرفتن و یا دریافت درمانهای مشابه است. دوم، باید با شواهد علمی پژوهشی نشان داده شود عموم درمانگران با دریافت آموزش کافی قادر به اجرای این روش رواندرمانی و پیاده کردن تکنیکهای آن هستند. سوم، باید شواهدی وجود داشته باشد که نشان بدهد هزینههای این روش درمانی مقرون به صرفه است. لازم به ذکر است تاکنون درمانهای شناختی-رفتاری در مقایسه با سایر روشها و رویکردهای روانشناسی دارای بیشترین پشتوانهی پژوهشی در هر سه شاخص فوق هستند و به همین دلیل است در بیشتر نقاط دنیا نظامهای سلامت این روش درمان را برای اکثر مشکلات و اختلالات قبول دارند.
اما روانکاوی با سایر رویکردهای رواندرمانی چه تفاوتهایی دارند:
- به شکل کلی روانکاو به شکلی عمیق بر روی مشکلات افراد کار میکند، مانند: ترس از دست دادن، ترس از مرگ خود یا عزیزان، اضطرابهای بنیادین، وابستگیهای شدید و هرگونه اختلالی که عمق زیادی پیدا کرده است. مشکلات عمیق هویتی، احساس پوچی و نارضایتی شدید و یا وجود احساسات و هیجانات قدیمی و ناخوشایند بهتر است توسط یک روانکاو تحلیل، بررسی و پیگیری شود.
- روانکاوی هم بر روی حال حاضر مراجع کار میکند و هم از سوی دیگر به گذشته فرد اهمیت داده و آن را بررسی میکند اما در روانشناسی عملکرد و اوضاع روحی حال حاضر شخص مهمتر از گذشتهی اوست.
- حوزهی روانشناسی یا برای مثال CBT دیدی بسیار متفاوت از روانکاوی دارد و به زبان سادهتر معتقد است همه ما انسانها دارای کم و کاستیهایی هستیم و حال و احوال خوش یا ناخوش را در فرایند زندگی تجربه میکنیم.
- روانشناس در حقیقت با عملکرد مراجعان خود سروکار دارد. روابط عاطفی، کاری، هدفمند بودن، انجام فعالیتهای روزانه و این قبیل موارد توسط یک روانشناس بررسی و ارزیابی شده و تغییرات لازم و مورد نظر مراجع به لحاظ رفتاری و یا عملکردی توسط خود شخص و در پروسه جلسات درمانی ایجاد خواهد شد.
- روانکاو با تعارضات مراجع سر و کار دارد. ممکن است شخصی روال عادی زندگی خود مثل سر کار رفتن، درس خواندن، بچهداری و یا غیره را داشته باشد اما از درون احساس رضایت و خشنودی نکند و در حال جنگی مداوم با تعارضات و حسهای درونی خود قرار گیرد. یا حتی ممکن است شخص از روانشناس و جلسات آن هم استفاده کرده اما نتیجهای دریافت نکرده باشد.در اینجا وجود یک روانکاو میتواند عمق بیشتری از مشکل این دست مراجعان را بررسی کند و در پروسهی درمان بسته به شدت مشکل، فرد به حل تعارضات خود میپردازد.
اگر بخواهیم سادهتر بگوییم باید این چنین توضیح بدهیم که: تصور کنید پای شما شکسته است. ابتدا پزشک از آتل برای شروع درمان استفاده میکند تا شما بتوانید راه بروید، که این آتل در روانشناسی میتواند رویکردی مانند سایر روشهای رواندرمانی عمل کند. در ادامه اگر بستن آتل یا گچ گرفتن منجر به جوش خوردن پای شما نشود پزشک، عکسبرداری مجدد و جراحی را هم در دستور کار خود قرار میدهد. در حوزه روان هم اگر مراجع به پروسه جلسات روانشناسی و روشهای زیر مجموعه آن جواب نداد، باید مشکل، توسط یک روانکاو مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرد.
تفاوت مدت زمان جلسات درمانی در روانکاوی و سایر رویکردهای روانشناسی
در ارتباط با مدت زمان جلسات نیز توجه داشته باشید که حتی در رویکردهای کوتاهمدت ما نمیتوانیم در تنها یک یا دو جلسه به نتیجه مطلوب برسیم و این کوتاهمدت بودن به معنی این نیست که جلسات بعضاً حتی تک جلسه هستند یا اینکه تنها هر زمان فرد حالات روحی بدی پیدا کرد باید به روانشناس مراجعه کند.
اگر فرد به لحاظ مالی، زمان و یا تابآوری در شرایطی نیست که بتواند به شکلی طولانی در پروسه درمان باقی بماند، بهتر است به سراغ روانکاوی نرود زیرا تعداد جلسات و هزینه این نوعبسیار بالاست. جلسات رواندرمانی به جز رانکاوی بین ۱۲ تا حداکثر ۲۰ جلسه است.
لازم به ذکر است که روانکاوی درمان بلندمدتتر خواهد بود و کاهش نشانگان فرد بین ۶ تا ۷ ماه به طول میانجامد. افرادی که در درمان روانکاوی و جلسات آن قرار میگیرند باید صبور باشند و تصمیم داشته باشد تا بر روی مشکلات خود به شکلی عمیق کار کرده و آنها را حل کنند. در واقع ایگو در جلسات روانکاوی بسیار مورد بررسی قرار خواهد گرفت و فرد باید تحمل تحلیل آن را در خود پیدا کند زیرا در برخی موارد ایگو یا شکل نگرفته و یا بسیار دچار آسیب است.
در روانکاوی و یا حتی طرحوارهدرمانی احساس پسرفت و متوقف شدن در فرایند درمان بهخصوص در جلسات ابتدایی طبیعی است و شما به عنوان مراجع باید به خودتان زمان بدهید تا روند گرچه آهسته اما موثر دنبال شود. البته بهتر است پس از طی زمانی مانند یک سال و نیم تا دو سال در جلسات مستمر روانکاوی، در صورت احساس کردن هیچگونه موفقیتی با روانکاو خود صحبت کرده و روال درمان خود را بررسی کنید.
خواندن کتابهای مناسب و غیربازاری روانشناسی نیز برای افرادی که امکان استفاده از خدمات سلامت روان مانند روانکاو، مشاور، دورهها و کارگاههای روانشناسی را ندارند میتواند کمککننده باشد و سطح آگاهی فرد را بالا ببرد. دیدن و شنیدن کلیپها و برنامهها و صحبتهای روانشناسان و روانکاوان حرفهای نیز میتواند بر روی داشتن دیدگاه مناسبتر به زندگی و نحوه روبهرو شدن با چالشهای زندگی کاربردی و موثر باشد.
آیا اهداف روانشناسی و روانکاوی یکی هستند؟
به طور کلی باید گفت، از این نظر که درمانگران در هر دو زمینه میخواهند تا به مراجعان خود کمک کنند تا وضعیت روحی بهتری داشته باشند بله. با این حال، وقتی به آنچه روانشناسان و روانکاوان هنگام کار با مراجعان سعی میکنند انجام دهند نگاه میکنید، خواهید دید که اهداف جلسه به جلسهی آنها اغلب بسیار متفاوت است. روانشناسان بالینی بیشتر میخواهند نحوهی تفکر بیماران در مورد زندگیشان را خود شکل دهند و برای این منظور، آنها اغلب موارد زیر را ارائه میدهند:
- راهبردهای مقابلهای برای استفاده در موقعیتهای چالش برانگیز
- روشهای تغییر شکل یا آرام کردن افکار منفی یا غیرمنطقی
- نکاتی برای ارتباط با دیگران به روشی معنادارتر
از سوی دیگر، روانکاوان میخواهند به مراجعان خود کمک کنند تا چگونگی ارتباط با خود و چرایی آن را کشف کنند تا بتوانند افکار، احساسات و تمایلات خود را برای عبور از پریشانی روانی بهتر درک کنند.
برخی از باورهای رایج اما اشتباه درباره روانکاوی
روانکاوی تنها به مسائل جنسی اهمیت میدهد:
این مورد ممکن است رایجترین و ماندگارترین افسانه در مورد روانکاوی باشد که به لطف نظریه روانی-جنسی شخصیت فروید مطرح میگردد. فروید قطعاً مجذوب نقشی بود که تمایلات جنسی در تجربه و رفتار انسانی ایفا میکنند اما روانکاوی مدرن بیشتر به تجربهی کلنگر انسانی علاقه دارد.
روانکاوی یعنی دراز کشیدن روی مبل و غرق در گذشته شدن:
بسیاری از روانکاوان، اما نه همه آنها هنوز هم مراجعان را دعوت میکنند تا روی کاناپه و در حالی که دور از چشم مینشینند، بخوابند. این ممکن است به این دلیل باشد که افراد در حالت خوابیده به پشت برای اشتراکگذاری بازتر هستند یا زمانی که با یک درمانگر رودررو نمینشینند، کمتر احتمال دارد که درگیر حواشی شوند. با این حال، شایان ذکر است که فروید از کاناپه استفاده نکرد چون ارزش بالینی داشت بلکه این ایده تنها به این دلیل بود که او طاقت نداشت که تمام ساعات جلسه به مراجع خیره شود و یا برعکس.
مراجعان باید پنج روز در هفته و برای همیشه به روانکاو مراجعه کنند:
روانکاوی در واقع میتواند بیشتر از درمان شناختی-رفتاری مراجع را با خود درگیر کند و در نتیجه بیشتر طول بکشد، زیرا روانکاوان در تلاش هستند تا به مراجعان خود کمک کنند تا خود را درک کنند. با این حال، مانند همه رویکردهای درمانی، دفعات ملاقات به نیازهای بیمار بستگی دارد. خاتمه درمان نیز بخشی از فرآیند آن میباشد.
روانکاوان روی گذشته افراد وسواس دارند:
روانکاوان در واقع روی ناخودآگاه افراد وسواس و دقت دارند. افرادی که با روانکاوان کار میکنند معمولاً به عنوان بخشی از گفتاردرمانی، در مورد گذشته خود هم صحبت میکنند، اما در درجه اول این موضوع به عنوان راهی برای درک زمان حال میباشد.
آیا روانکاوی موثرتر از روانشناسی و جلسات مشاوره است؟
تحقیقات فعلی پاسخ قطعی برای این سوال ندارند، اما نتایج بسیاری از مطالعات نشان میدهند که هیچ کدام بهتر و بدتر از دیگری نیستند. هر دو روش مزایا و معایبی دارند و نیازها یا شخصیت مراجعان میتوانند تأثیر زیادی بر روی این که در هر موقعیتی کدام روش یا رویکرد بهتر عمل کند، داشته باشد. این در حالی است که برخی تحقیقات نشان میدهند که درمانهای روانپویشی یا روانکاوی ممکن است حتی مؤثرتر از درمان شناختی-رفتاری برای درمان افسردگی، بهبود سلامت روان و کاهش اضطراب باشند.
در پایان این نکته بسیار مهم است که بدانیم تمامی رویکردهای موجود از جمله روانکاوی و روشها و رویکردهای مختلف روانشناسی و مشاوره همگی در راستای کمک به وضعیت و شرایط روحی و فکری افراد هستند و در نهایت این مراجع است که باید در نظر داشته باشد که با کدام یک از آنها راحتتر است. کسب شناخت و آگاهی از راههای مناسب و استاندارد میتواند به انتخاب مناسب فرد هم بسیار کمک کرده و او را در مسیر بهتری قرار دهد.
ویژگیهای یک روانشناس خوب چیست؟
شاید ویژگیهای یک روانشناس خوب به شما در انتخاب رواندرمانگرتان کمک کند:
- یک روانشناس خوب بایستی برخورد متناسبی با افراد و شرایط هر شخص داشته باشند.
- یک روانشناس خوب بایستی کل زمان مشاوره را به مراجع اختصاص دهد.
- یک روانشناس خوب بایستی اخلاق حرفهای را بهصورت کامل رعایت نماید.
- یک روانشناس خوب بایستی گشادهرو، پذیرا و مهربان باشد.
- یک روانشناس خوب بایستی برای بهبود ارتباطات میان افراد بهخصوص خانواده و زوج تلاش نماید.
- یک روانشناس خوب بایستی برای اصلاح کردن رفتارهای نادرست مراجعین تلاش کند.
- یک روانشناس خوب بایستی مهارت ارتباطی بالایی برای برقراری ارتباط درمانی داشته باشد.
- یک روانشناس خوب بایستی ضریب هوشی بالایی داشته تا بتواند به نکات ریز و جزئیات توجه کند.
- یک روانشناس خوب بایستی انرژی بالایی داشته باشد و این انرژی را به مراجعین منتقل کند.
- یک روانشناس خوب بایستی شرایط مراجعهکننده را درک کند و خود را در آن شرایط قرار دهد (همدلی کند)
- یک روانشناس خوب بایستی قابل اعتماد بوده و امین اسرار مراجعین خود باشد.
- یک روانشناس خوب بایستی خوشظاهر بوده و شخصی جذاب و بانفوذ باشد.
- یک روانشناس خوب بایستی در رشته و تخصص خود دانا و متخصص تمام عیار باشد.